گفتم:بدوم تا تو همه فاصله ها را
تازودتر از واقعه گويم گله ها را
چون آينه پيش تو نشستم که ببيني
در من اثر سخت ترين زلزله ها را
پرنقش تراز فرش دلم بافته اي نيست
ازبس که گره زد به گره حوصله هارا
ما تلخي نه گفتنمان راکه چشيديم
وقت است بنوشيم ازاين پس بله ها را
بگذار ببينيم براين جغد نشسته
يک بار دگر پرزدن چلچله ها را
يک بار هم اي عشقِ من ازعقل مينديش
بگذارکه دل حل بکند مسئله ها را
نظرات شما عزیزان: